کوچولوی منکوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 21 روز سن داره

دلیل تازه زندگی

نی نی و مامان

1392/7/23 11:19
نویسنده : مامان سعیده
511 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان

امیدوارم جات راحت و امن باشه .

امروز مامانی از رو تخت افتاد پایین ناراحت واسه همین خیلی نگرانته . داستان از این قرار بود که تو عالم خواب بودم که ساعت زنگ زد و منم یه چرخش جانانه کردم تا پاشم زنگشو خاموش کنم بی خبر از این که درست لبه ی تختم و چرخیدن همان و افتادن همان .

دل مامان از اینکه مجبوره به خاطر شغل بی حاصلش کوچولوی نازشو صبحا بی خواب کنه خووووووووونه .

نازگلم دیشب تولد عمو مرتضی بود و خیلی به ما خوش گذشت و کلی خندیدیم . من خیلی سعی کردم خانمانه رفتار کنم اما نشد خجالت کودک درونم زنده است دیگه چی کار میشه کرد . فکر کنم برعکس بقیه تو آینده شما هی واسه من چشم غره بیای که زشته مامانی درست بشین .

بابایی خیلی مواظب غذامه . یه جورایی شده مامور تغذیه . الهی من قربون دل مهربونش بشم . دنیای آشفته اطراف مامان هنوزم آشفته است دعا کن مامان یه مامان درست و درمون بشه عزیزدلم و دعا کن خاله و زن دایی هم خیلی زود هم بازی های آینده تو بیارن نفس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

fafa
23 مهر 92 18:49
دکتری که من برای سونو میرم معمولا جنسیت رو میگه اما نمی دونم برای من هم میگه یا نه فعلا تا شنبه منتظرم و پرم از استرس
ساره
24 مهر 92 11:32
سلام مامان مهربون وبلاگ قشنگی داری.امیدوارم نی نی ات تا اخرش خوب به مامانش بچسبه .مراقب خودت باش و فقط استراحت کن تا این روزا زودی بگذره عزیزم . مادر بودن یه لذت خیلی خوبی داره که به نظرم با هیچی قابل مقایسه نیست
نفیسه
27 مهر 92 1:22
مواظب خودت باش
مامان اهورا
29 مهر 92 15:40
وای عزیزم چیزیت نشد که؟؟؟!!!!
مامان اهورا
29 مهر 92 15:40
حتما" به دکترت خبر بده!!!
مامان
30 مهر 92 13:53
سلام سعیده جون بیا بنویس که خوبی به منم خبر سلامتو بده به وبم سر بزن. اول خندیدم که نوشتی افتاد بعد نگران شدم. الهی مواظب خودت باش
faezeh
30 مهر 92 18:37
سلام عزیزم مبارکت باشه لینکت کردم خوشحال میشم به ماهم سر بزنی
مامان دیبا
4 آبان 92 14:01
نگران نباش خانومی از روزهای بارداریت لذت ببر این روزها با تمام سختی هاش شیرین هستن و زندگیت شادتر می شه با بدنیا اومدن نی نی