م مثل مادر
شاید برای درست کردن این وبلاگ خیلی زود باشه ... شاید من مادر نشم ... چند روزی بود که مشکوک بودم و امروز یه ازمایش خانگی که می گفت من مادرم ... کی می تونه بگه ... شاید این یه اشتباه کوچیکه ... انقدر شیرینه که باورش برام سخته ... شاید حرف زدن با کودکی که حتی از بودنش مطمئن نیستم احمقانه باشه ... من می ترسم ... می ترسم که نباشی ... می ترسم قبل از اینکه بتونم دنیا رو نشونت بدم از اومدن پشیمون شی ... می ترسم شرایط من بهت ضربه بزنه ...
من حتی نمی دونم تو هستی یا نه
مامان نمی دونه مامانه یا نه ...
از خدا برام آرامش و صبر بخواه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی